“شناخت انسان”، پیام اصلی قرآن

قرآن خود را “کتاب انسان” معرفی می کند و گمشده‌ی تمدن را (انسان را) به ما می‌شناساند. از همینجاست که بزرگان دین، کلید سعادت را معرفت انسان معرفی نموده اند.

قرآن کریم با این آیه، خود را کتابی معرفی می‌کند که شناخت و معرفت انسان در آن نهفته است:

“لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ‌” (انبیاء، 10)

“در حقيقت، ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه يادِ (معرفت) شما در آن است. آيا نمى‏انديشيد؟”

 

بزرگان دین بر اهمیت انسان‌شناسی تأکید کرده اند تا جایی که کلید سعادت را در معرفت انسان دانسته‌اند و گاهی جهل به خویشتن را نهایت نادانی معرفی کرده اند:

علی (ع) در این باره می‌فرماید: “كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَنْ يَجْهَلَ نَفْسَهُ”

“در نادانی انسان همين بس كه خود را نشناسد.”

(شرح غررالحكم ودررالحكم خوانسارى، ج‏4، ص75)

 

سردرگمی بشر امروز، نتیجه‌ی جهل او نسبت به خود است.

کتاب “انسان، موجود ناشناخته” اثر الکسیس کارل، و آنچه در جهان میگذرد، به صراحت اعتراف میکند که انسان شناخته نشده است.

 

ابتذال هویت انسانی:

امروزه، ابتذال ارزش‌های انسانی باعث شده تا بشر اسیر نظریه‌پردازی‌ها و فرهنگ‌سازی‌های سطحی شود. این ابتذال، تا جایی پیش رفته که ظهور رفتارهای امثال “مرلین منسون”، “همجنس‌بازان”، “فرقه های نادیسم” نه تنها ضایعه‌ی انسانی تلقی نمی‌شود، بلکه به‌عنوان نمونه‌های جدیدی از “تزهای نو” پذیرفته می‌شوند.

 

هدف از خلقت انسان:

این سؤال مطرح می‌شود که آفریننده‌ی باشعور این جهان، که هر چیز را به حکمت آفریده، انسان را برای چه آفریده است؟

قرآن برای یافتن پاسخ، بررسی رابطه‌ی موجودات با انسان را پیشنهاد می‌کند. بررسی رابطه میان انسان و موجوداتی مانند آسمان، زمین، کوه‌ها، شتر و…

“أَ فَلاَ يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ‌” (غاشیه، 17)

“آيا به شتر نمى‏نگرند كه چگونه آفريده شده؟”

 

برای درک فلسفه این سئوال قرآن، لازم است شتر را بشناسیم، و ویژگی‌های منحصربه‌فردش را در بین سایر موجودات بررسی کنیم.

شتر، مانند دیگر گیاه‌خواران، در چرخه‌ی حیات و اکوسیستم نقش دارد، اما دارای تخصص ویژه‌ای نیز هست که این تخصص فقط درخدمت انسان است!

کوهان، پاهای بلند، سم‌های پهن، پلک‌های چشم، خارخواری، قدرت تحمل بی‌آبی و… شتر را به حیوان متخصص در صحرا نوردی تبدیل کرده است.

اکنون این سئوال مطرح است که آیا این تخصص در خدمت چه موجودی غیر خود شتر است؟

نگاهی به موجودات دیگر:

“وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ‌” (نحل، 8)

“و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجمّلى [باشد]، و آنچه را نمى‏دانيد مى‏آفريند.”

“وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ‌” (نحل، 7)

“و بارهاى شما را به شهرى مى‏برند كه جز با مشقت بدنها بدان نمى‏توانستيد برسيد. قطعاً پروردگار شما رئوف و مهربان است.”

“وَ إِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ‌” (غاشیه، 18)

“و به آسمان كه چگونه برافراشته شده؟”

“وَ إِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ‌” (غاشیه، 19)

“و به كوه‏ها كه چگونه برپا داشته شده؟”

“وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ‌” (غاشیه، 20)

“و به زمين كه چگونه گسترده شده است؟”

در نگاهی از روی دانش، تمام این موجودات، هدفمند و دارای جایگاه ویژه‌ای در هستی هستند و منافعی را برای جهان تأمین می‌کنند ولی نکته بسیار جالب‌ اینکه، منفعت اصلی و نهایی همه آن‌ها به “انسان” می‌رسد!

همه چیز هدفمند است و هدف همه چیز انسان است!

اکنون یک سئوال جدی مطرح میشود: اینکه خود انسان برای چه هدفی …؟

 

جایگاه ویژه انسان:

با الگو گیری از روش تحقیق در مورد چرایی موجودات که همانا بررسی ویژگیهای منحصر آنها بود به تخصص ویژه انسان در بین موجودات میپردازیم؛ انسان در دو ویژگی آشکار و انکارناپذیر ، منحصر به فرد است:

1- ذهن پویای او

2- دل عاشق‌پیشه او

اما نیک میدانیم که ذهن، جایگاه “فهم و اندیشه” و دل، جایگاه “عشق” است. و قابل توجه اینکه این دو ویژگی، مقولاتی هستند که نفعشان به موجودات دیگر نمی‌رسد! و می‌توان گفت که انسان، تنها موجودی است که برای بقیه خلق نشده است.

همه چیز (مستقیم و غیرمستقیم) برای انسان است، اما انسان برای هدفی والاتر.

 

آدمی، تا “نفهمد”  و تا “عاشق” نشود، آرام نمی‌گیرد. (اساسا فلسفه‌ی وجود ذهن و فلسفه‌ی وجود دل همین است)

اما هنر انسان در این مسیر، این است :

بفهمد که عاشق چه باید بشود تا به آرامش حقیقی و نه زودگذر، دست یابد.

براستی پاسخ چیست؟

خلاصه پاسخ؛ اینکه قرآن میفرماید انسان تشنه با “آب” سیراب میشود نه با “سراب”.

یعنی هنر انسان مشخیص اب از سراب است:

وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ۗ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿٣٩نور﴾

و کافران اعمالشان مانند سرابی در بیابانی مسطّح و صاف است که تشنه، آن را [از دور] آب می پندارد، تا وقتی که به آن رسد آن را چیزی نیابد، و خدا را نزد اعمالش می یابد که حسابش را کامل و تمام می دهد، و خدا حسابرسی سریع است.

از نظر قرآن، انسان فقط با خدا سیر میشود : أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿٢٨رعد﴾

آگاه باشید! دل ها فقط به یاد خدا آرام می گیرد.

نظرات کاربران

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *