در سورۀ طارق برای نفی استبعاد قیامت و بیداری انسان، به خلقت انسان از نطفه مرد اشاره کرده(که ناچیز بودن آن برای عوام قابل درک است و البته نطفۀ مرد فقط یک جزء لازم برای تشکیل جنین است) تا بهره اعتقادی و اخلاقی بگیرد به این صورت که ای انسان، کسی که توانسته از نطفه ای که بی ارزش و پست میشمارید انسانی کامل پدید آورد قادر هم هست که او را پس از مرگ زنده کند .
البته این شیوه استخدام معنی از نظر علم منطق اشکالی ندارد.
معجزۀ علمی بودن قرآن باعث نمیشود تا این موهبت الهی بعنوان کتاب درمان و هدایت، از نصایح و اخلاقیات و از مفاهیم عرفی و “همه کس فهم” خالی باشد.
از لحاظ علم منطق، میتوان برای توضیح معلول به بخشی از علت اشاره کرد خصوصا که غرضی عقلایی مانند “موعظه” دربین باشد.
یعنی ای انسان؛ ببین که از چه چیز پستی خلق شده ای پس مغرور نباش!(اگرچه در آیه دیگر اشاره مستقیم به خلقت او از نطفه مرد و زن دارد)
پاسخ کامل:
معجزۀ علمی بودن قرآن باعث نمیشود تا این موهبت الهی بعنوان کتاب درمان و هدایت، از نصایح و اخلاقیات و از مفاهیم عرفی و “همه کس فهم” خالی باشد. بلکه بنای خداوند بر ساده بودن و قابل فهم بودن آن برای بهرمندی همگان است؛
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ؛
و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
۱۷قمر
نظر آیت الله مکارم در اینباره:
«ميدانيم قرآن يك كتاب علوم طبيعي نيست، بلكه يك كتاب انسانسازي است و بنابراين، نبايد انتظار داشت كه جزئيات اين علوم از قبيل مسائل مربوط به تكامل، تشريح، جنين شناسي، گياه شناسي و مانند آن در قرآن مطرح شود، ولي اين مانع از آن نخواهد بود كه به تناسبِ بحثهاي تربيتي اشارۀ كوتاهي به قسمتهايي از اين علوم در قرآن بشود».
تفسیر نمونه، 11/ 8
آری؛ مخاطب قرآن، همگان هستند و قرآن معجونی برای درمان تمامی دردها و تمامی افراد است. در واقع، قرآن کتابی است که برای نجات همۀ افراد در هر ظرفیت و شرایطی نازل شده است.
مثلا در سورۀ طارق که بحث استنکاف انسان از پذیرش حیات پس از مرگ مطرح است، در نفی استبعاد این حقیقت، تذکری هست به اینکه خداوند همان کسی است که تو را از آبی جهنده و بظاهر پست، به موجودی بی نظیر تبدیل کرد. پس این خدا، برای بازگرداندن تو دچار سختی نخواهد بود. در این بیان منطقی، تکبرو خودبینی انسان محکوم شده است و ضمنا توانایی خداوند به رخ انسان کشیده شده است. یعنی اگر انسان به خلقت خود که از نطفه ناچیزی بوده است نگاه کند، زنده شدن دوبارهاش را در قیامت انکار نمیکند.
سیاق آیات در سوره طارق راجع به انکار قیامت توسط انسان مغرور است که قدرت خدا را فراموش کرده است:
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿٥﴾ خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ ﴿٦﴾ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿٧﴾ إِنَّهُ عَلَىٰ رَجْعِهِ لَقَادِرٌ
پس انسان باید با تأمل بنگرد که از چه چیز آفریده شده است؟ (۵)از آبی جهنده آفریده شده است؛ (۶)[آبی که] از صلب مرد و از میان استخوان های سینه زن بیرون می آید. (۷)بی تردید خدا بر بازگرداندن انسان [پس از مرگش] تواناست،
در اینجا کاملا واضح است که بحث مطرح شده، بحثی همه کس فهم، اخلاقی و عرفیست. ضمن اینکه هیچ منافاتی با مطالب و اصول علمی ندارد چرا که اشاره به “جزء علت” در پیدایش انسان (منی) بویژه آنجا که غرض و حکمتی در میان باشد، صحیح و بدون ایراد است.
بیان آفرینش انسان از آب جهنده ای که از “ما بین پشت و دو استخوان پای مرد” خارج شده، اشاره ای است مودبانه به محل خروج منی مرد که بخشی از علتِ وجود انسان است. (البته این در جائیست که ما احاطۀ علمی به موضوع و اطلاع کامل از مفاد این آیات داشته باشیم و مادر را از ویژگی “دافق بودن” عاری بدانیم).
آری؛ تذکر به اینکه آفرینندۀ انسان او را از “هیچ” ، توسط مایعی که نزد او پست و ناچیز مینماید، راه انکار و تکبر را برای انسان ضیق میسازد.
مانند آنچه در سوۀ مبارکۀ انفطار آمده:
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿٦﴾ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿٧﴾ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿٨﴾ كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ ﴿٩﴾
ای انسان! چه چیزی تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟ * همان کسی که تو را آفرید و اندامت را درست و نیکو ساخت و متعادل و متناسب قرار داد * و تو را در هر نقش و صورتی که خواست ترکیب کرد. * این چنین نیست ، بلکه روز جزا را تکذیب می کنید.
و بمانند کلام امیرالمومنین علیه السلام در اشاره به خلقت انسان از نطفه! هنگامیکه توصیه به دوری از خود بزرگ بینی میفرماید:
وَ قَالَ علی (عليه السلام): مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ؟! أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ، وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ.
فرزند آدم به چه چيز خود مى نازد؟ آغازش نطفه بود و پايانش مردار شود. توان آن ندارد كه خود را روزى دهد و نتواند كه مرگش را از خود دفع كند.
حکمت 454 نهج البلاغه
طرح و دفع یک شبهه:
ممکن است کسی بگوید در اینگونه موارد نیز بایستی مانند آیاتی که در آینده و با پیشرفت دانش به آن میرسند بیان میشد تا این ابهام نیز پیش نیاید:
میگوییم اول اینکه در مباحث اخلاقی از دست دادن زمان، خلاف حکمت است و جا ندارد. به این معنی که در درک هشدارهای اخلاقی تفاوتی بین انسان صدر اسلام و انسان هزاره های بعد نیست و بر مبنای این شبهه، انسانها تا زمان وصول بشر به درک آیه، از برکات آن بی بهره میشدند.
دوم اینکه اثر معرفتی و تربیتی این آیات بسیار زیاد است به این گونه که بما آموزش میدهد در کنار مباحث علم فیزیک و زیست و … به ابعاد دیگر انسان (اخلاق و روحیات) توجه داشته باشیم و هیچ جهتی از انسان را فدای جهت دیگراو نکنیم.
بشر به همان اندازه که به معجزه و شناخت علوم زمینی نیازمند است به همان اندازه بلکه بیشتر به علوم اخلاقی و تربیت نیزمند است. پس اینگونه آیات جایگاهی بسیار رفیع و منطقی در رشد همه جانبۀ انسان دارند.
آری؛
قرآن کریم سخن پروردگارعالم است و در اوج مفاهیم عالی، فصاحت و ادب بیان شده است. ادب قرآن در بیان مطالب جنسی کاملا روشن است. بنظر می رسد که در اینجا نیز برای اینکه نام آلت تناسلی انسان به صراحت برده نشود از تعبیر بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ ، یعنی «آب جهنده ای که از ما بین پشت(مرد)و دو استخوان پای» استفاده شده است.
و همانگونه که گفتیم از منظر علوم، اشاره به بخشی از علت برای توضیح معلول اشکالی ندارد خصوصا که غرضی عقلایی مانند “موعظه” دربین باشد.
نظرات کاربران